- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
خون میرود ز چشم ترم پای رفتـنت پـشـتـم خـمـیـد پای تـمـاشـای رفـتـنت ای با شتاب عزم سفر کرده صبر کن خانه هـنـوز نـیـست مهـیـای رفـتـنـت یـا از خــدا بـخـواه بـمـانـی و یـا مـرا زنـده مـخـواه فـاطـمـه فردای رفـتـنت نجوای سجدههای تو عجل وفاتی است هـمـواره از خـداست تـمـنّای رفـتـنت ذکـــر بــریــدۀ تـو گــواه بـــریــدن و حال قـنـوتهـای تـو گـویـای رفـتـنت ای کاش زخـمهای تنت ایـنـقـدر نـبود تا مـانـدنت رقـم بـخـورد جـای رفتنت با هر نفس به پیرهنت رنگ گل نشست شد سـرفـهها جـواب مـعـمـای رفـتنت بـسـته کـتـاب عـمـر عـلی را وداع تو هر برگ آن رسیده به امضای رفتنت
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
دیدهات را باز کن بر زخم ما مرهم ببند این چنین مگذار ما را، بار ما را هم ببند مشکل افـتاده به کارم فـاطمه اعجاز کن بار دیگر پلک های زخمیات را باز کن الـتـماس تو کـنم یا که خـدایت را، مـرو رو به قبله گشتهای یا قبله رو کرده به تو با سکـوتت فاطمه! خانه خـرابم میکنی مثل این مردم تو هم داری جوابم میکنی؟ زانوان زخمیام می لرزد از این واهمه من در این دنیا بمانم لحظهای بی فاطمه قولهای آن شب پیوندمان یادت که هست حرف هاییکه به روی سر در دل نقش بست کی قـرار این بود تـنها قامت تو بشکـند قـامت تو بشکـند تا حـرمت من نـشکـند آشـیـان دلخـوشیهـای مـرا برهـم زدنـد هـمسرم را ظـالـمانه پیـش چـشانـم زدند گرچه با آن صحنهها جانم رسیده بر لبم امـتـداد این جـسارت میرسد بر زیـنـبم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها با امیرالمؤمنین علیهالسلام
اگر خشکم اگر زردم درخت رو به پاییزم تـمام برگهایم را به پـاهای تو میریزم چه نیرو میدهد بر من نگاه چشمهای تو بیا بنشین کنار من که از عشق تو برخیزم الا ای دست رحمت دستهایم را نمیگیری که در این لحظۀ آخر به دامانت بیاویزم تو آن تنهاترین هستی یل خانهنشین هستی من آن تنها زنی هستم که از درد تو لبریزم الهی بشکند دستیکه باعث شد به پیش تو از اینکه مقنعه از چهره برگیرم بپرهیزم غریبی خوب میدانم ولی کمتر بیا خانه خجالت میکشم وقتی به پایت بر نمیخیزم
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
با رفـتـنت خـالی مکـن دور و برم را پاشیـدهتـر از این مگـردان لشگـرم را ای نیـمـۀ مجـروح من ای کـاش با تو در خـاک بـگـذارنـد نــیــم دیـگـرم را بعد از تو ای سـرو شکـسته تا قـیامت از خـجـلـتـم بـالا نـمیگـیـرم سـرم را باور نمیکردم که روزی پیـش چشمم از پـا بـیــنـدازد غـلافـی هـمـسـرم را تو بـین آتـش رفـتی و من گُـر گـرفـتم حـالا بـیـا و جـمع کـن خـاکـسـتـرم را هر شب حسن در خواب میگوید مغیره دست از سرش بردار کشتی مادرم را دیروز اگر در پیش طفلانم حرم سوخت فـردا بـسـوزانـنـد بـا طـفـلان حـرم را از کـربـلا دیـشب صـدایـی را شنـیـدم انگـار طـفـلی گـفـت عمه معـجـرم را
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
بیگمان از چون تو ماهی مهربانی بهتر است قصد رفتن کردهای اما بمانی بهتر است گرچه ناچارم به ماندن بیتو در دنیا ولی مرگ در چشم من از این زندگانی بهتر است خم شدی خم میروی خم مینشینی پیش من برنخیزی اینچنین، ای قد کمانی بهتر است از رخت پیداست که داری اذیت میشوی پس غم این خسته را هرچه ندانی بهتر است تا صدایـم میزنـی، امّـیـد پـیـدا میکـنـم بیشتر نام مرا بر لب بخوانی بهتر است حرکت دستان تو خـانه خـرابش میکـند درد دل با زینب از نوع زبانی بهتر است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
در جـواب الـتـماس دخـترت مـادر بمان من قسم دادم تو را جان علی دیگر بمان بیشتر در خانه پیش کودکان خسته باش گوشۀ این بیت الاحزان مادرم کمتر بمان نا امید و خستهای از دست این نامردمان رفته گرچه کاسۀ صبرت عزیزم سر بمان استخوانهای تنت هم آب شد کم کم ولی با همین بیـماری و این پیکـر لاغر بمان یک طرف زانو بغل کرده پدر در گوشهای یکطرف دارد برادر چشمهایی تر بمان کارهای خانه را بگـذار روی دوش من استراحت کن کمی مادر نرو مادر بمان ما همه یک سو؛ پدر دق میکند از رفتنت مادر خـوبم به عـشق ماندن حـیدر بمان تو جوانی گفتن عجّل وفاتی خوب نیست وارث حلم و صبوریهای پیغـمبر بمان
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
ای زُهْـرَةُ الـزَّهـرای عـالم! کَلِّمِینِی بـنـت رسـول الله خـاتـم! کَـلِّـمِـیـنِـی «هذا فِـراقٌ بِینیُ و بِینکْ » نخـوانی دق میکـنم از فـرط مـاتـم، کَـلِّمِینِی
: امتیاز
|
وصایای حضرت زهرا سلام الله علیها به امیرالمؤمنین
خـلاصه استجـابت شد دعـایـم روم امـشـب بـه دیـدار خـدایـم بگو همسایهها راحت بخـوابند که دیگـر در نـمیآیـد صـدایـم در این ساعات آخر ای علی جان بـرای تـو وصیـت مـینـمـایـم به فکر ازدواجت بعد من باش جـوانی تو هـنوز ای مقـتـدایـم برای بـدرقـه از خـانه تا قـبـر تـو تـابـوتـی مهـیّـا کـن بـرایـم کنار قـبر من قـرآن بخوان که شـدیـداً عــاشـق ایـن آیـههـایـم مـبـادا دشـمـنـان مـن بـیـایـنــد برای دفـن و تـشیـیع و عـزایم سلامـم را رسان تا به قـیـامت عـلـی جـان به تـمام بچـههـایم حـلالـم کن که تـنهـایت نهـادم حـلالـم کـن برای گـریـههـایـم خـدا حـافـظ امـیـرالـمـومـنـیـنم که دیگـر مـیروم نـزد خـدایم
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
هرچند دیگر خـستهای از زندگـانی راهی اگر دارد بمان خـیلی جـوانی حـتـی هـنـوزم با نگـاه نـیـلـی خـود غم های عـالم را ز دوشم میتکانی خورشید چشمت را رها از چادرت کن این روزها مثـل کـسـوف نـاگهـانی من با سکوتت انس میگیرم شما هم با درد پهـلـو سعـی کن پیـشم بمانی تـسبـیح هم میافـتـد از انگـشتهـایت ای جان من اینقدر یعنی نیمه جانی؟ دیوار و در هر روز هنگام عبورم گـفـتـنـد از تـو بـا زبـان بـیزبـانـی
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
نیست در زانوی من تاب و توانی فاطمه کاش میشد بیـشتر پیـشم بـمانی فاطمه نیمه شب با سرفههای گاه و بیگاهت مدام دخـترت را پای بـستر مینشانی فاطمه گریه دارد میکند زینب از آن روزی که تو حرف هایی را زدی با او نهانی فاطمه من نمیگویم در آغوشت بگیریش ولی گیسوانش را اقلاً ..!! میتوانی فاطمه!؟ چند وقتی هست هر دفعه کنارت میرسم معجرت را روی صورت میکشانی فاطمه حرف رفتن میزنی شاید فراموشت شده که برای زنـدگـیـم آب و نـانـی فـاطـمه سعی کن بهتر شوی؛ من هم دعایت میکنم آمـیـنـش را ولی بـاید بخـوانـی فـاطـمه شیشه عمر علی هستی عزیز مصطفی جان من بـالا تو بالاتـر از آنی فـاطـمه
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
وقتی که حال و روز تو بهتر نمیشود در چـهـرهام امـیـد مـیـسـر نـمـیشـود با زحـمتی دو دیده به من باز کن گـلم آیـیــنـه از نـگـاه، مـکــدّر نـمـیشــود پرپر مزن میان قـفس، ای شکسته پَـر این پـر برای پـر زدنت پـر نـمیشود از میـخ در حکـایت شرم مرا بـپـرس رویـم سـپـیـد پـیـش پـیـمـبـر نمیشـود بر روی زخم گونۀ خود جان مرتضی مرهـم گـذار، گوشـۀ معـجـر نمیشود داغت عجیب پشت علی را شکسته است از پـا فـتـاده، فـاتـح خـیـبـر نـمیشـود باشد، حسین را به برم میکـشم، برو! امـا بـدان، مـحـبـت مـــادر نـمـیشـود با الـتماس گـفت: مرو! پیـش من بمان زهـرا اشاره کرد که: دیگـر نـمیشود
: امتیاز
|
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
برخواست دگر جمع کند بستر خود را میخواست که خوشحال کند همسر خود را امروز خودش پای تنور آمد و نان پخت تا سیـر کـند فـاطـمه نـان آور خود را این معجر خاکی دگر اندازۀ او نیست داده است به آتش کمی از معجر خود را رفـتن پـسـرها وسـط کـوچـه نـشـستن سخت است بـبـینن غـم مـادر خود را حـالا که نـشد بـاز کـند پـوشیـه اش را ای کاش کمی ناز کـند دخـتر خود را چون محرم راز عـلی و هـمدم او بود در سیـنه نگـه داشت دَم آخـر خود را روح عـلی و فـاطمه در پیکـر هم بود پس برد عـلی دفـن کند پیکـر خود را
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با دخترش
دخـتـرم، ارثـیـۀ غـربـت مـادر مـال تو پر کشیدن مال من، این دو سه تا پر مال تو داغ من مال علی، داغ علی هم مال من حسنـیـن و غـم این دو تا برادر مال تو خطبه خوانی، توی مسجد مدینه مال من خطبه خواندن، توی کوفه مثل حیدر مال تو خـندۀ همسایه ها، تو راه کوچه مال من صدای هـلهلـه و خـنـدۀ لـشـگـر مال تو این سه تا کفن، واسه من و علی و مجتبی زیـنـبـم، پـیـرهن حسین بی سر مال تو قصـۀ میـخ در و کـشتن محسن مال من غصۀ سه شعبه و حنجر اصغر مال تو بوسه های بی رمق؛ این دم آخر مال من بـوسـه هـای لب گـودال بـرادر مـال تو زخم بستر مال من، اشکای حیدر مال من یک هزار و چندتا زخمِ تنِ بی سر مال تو قتل و غارت مال تو، رخت اسارت مال تو دیدن بزم شراب و می و ساغر مال تو
: امتیاز
|
مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها
به درد و غـم گـرفـتـارم چه سازم پس از تو بی کس و یارم چه سازم زجـا برخـیـز و کاری کن عـزیزم گـره افــتــاده در کـارم چـه سـازم ************* پــریـشـانـم پــریـشـانــم پــریـشـان بــیـا و قـلـب یـارت را مـســوزان به پای هـم دوتـایـی پـیـر گـشـتـیـم دهد امشب نگـاهـت بوی هـجـران ************* خــدا دانـد کـه مـن طـاقـت نــدارم مـیـان قــبــر جــسـمـت را گــذارم چـگـونه من لـحـد چـیـنم به رویـت مــرو از دسـتــم ای دار و نـــدارم ************* عـلـی جان کن نـظـر آشفـته حـالـم بـبـیـن ای هـمـسـفـر بشکسته بـالـم دراین نه ساله هرچه دیدی ای یار حــلالـم کــن حــلالـم کـن حــلالــم ************* پس از این بر غـم غـربت اسیـری عـلـی جان گـریـه کن آرام گـیـری از آن ترسم که غم گیرد به رویت تو با این حـال قـبـل از من بمیری ************* خــدا لـعـنـت کـنـد آنـکــه مــرا زد اراذل هــای یــثــرب را صــدا زد هـمیـن که دیـد سـرگـرم تو هـستـم بـه جـان تـو لـگـد را بـی هــوا زد ************* نـفــس هـای گــرفــتــار من افـتـاد بـه دسـت خـادمـه کـار من افــتــاد بِــدان آقــا مــقــصــر مـن نـبــودم تـکـانـی خـوردم و بـار من افـتــاد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از شهادت
گریه های شب و روزم به ثمر نزدیک است کن حلالم که دگر وصلِ سحر نزدیک است دیـده ای گــریـۀ طـوفـانـیِ زهـرایـت را یا علی رخصتِ دیدارِ پدر نزدیک است نـشـد آخـر که بـبـیـنـم پـسـرم محسن را الوداع، دیدنِ رُخسار پسر نزدیک است جای زخمی که ز مسمار به سینه گُل کرد داده آزار مرا چون به جگر نزدیک است نـتـوانـم دگـر از روی زمیـن بـرخـیـزم این جراحات، علی جان به کمر نزدیک است این سه مـاهه غـم تنهـایی تو پـیـرم کرد عمرِ گُل کوته و گویی که سفر نزدیک است می روم با دلی آکـنـده ز غـم های حـسن قصّۀ طشتِ پُر از خونِ جگر نزدیک است دَمِ گــودال، حـسـیـنـم به زمین می افـتـد ماجرای گـلو و نیزه و سر نزدیک است وای از داغ ربـاب و لب عطشانِ عـلـی به گلویش هدفِ، تیرِ سه پر نزدیک است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از شهادت
گذشته آب در این روزگار از سـر من حلال کن که رسیده است روز آخر من مرا ببخش که افـتـاده ام در این بـستـر نمانده است تـوانی به جـسم لاغـر من قـد خـمـیـده و مـوی سـفـیـد زهـرایـت برای خـانـه نـشیـنی توست هـمسر من به جان دختـر شیـرین زبـانـمان زینب نپرس از چه شده غرق خاک معجر من ز شـرم بستن دستـت هـنوز می لـرزم چه کرد با تو مدینه امیر خـیـبـر من؟! بس است گریه و شیون برای عمر کمم بـقـای عـمر تو باشد غـریب رهبر من
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا
بر زانـوی تنهـایی ام دارم سـرت را با گـریه می بیـنم غـروب آخـرت را من التـماس لحـظـه های درد هـستـم آیا نگـاهی می کنی دور و برت را؟ دست مرا بستند و پشتم را شکـستـند می بینی آیا حال و روز حیدرت را؟ حالا که روی پای من از حال رفتی فهمیده ام اوضاع و احوال سرت را! پروانه حرف عشق را هرگز نمیزد می دید اگر یک مشت از خاکسترت را افـتــاده ام پـشـت درِ قـفـل نـگـاهـت واکن دوبـاره چـشمهـای نـوبـرت را بر زانـوی تـنـهـایی خود سر گذارم وقتی نـدارم بر سـر زانـو سـرت را
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا
آخـرین نافـلـه های سـحـرت کشت مرا درد دل کردن تو با پـدرت کـشت مرا ای قیـامت قـد و بـالات، قیامت کردی این چه حالی است؟ هلال کمرت کشت مرا نبض من با تـپـش قلب تو همسو گشته غصه داری دل پُـر شررت کشت مرا فاطمه، عمق نگاه تو ز غم لبریز است غـربت مخفی چشمان ترت کشت مرا همسفر، لحظۀ معـراج تو نزدیک شده دردمـنـدانـه وداع سـفـرت کـشـت مرا ای پـرسـتـوی بـهـشـتـی مدینه، زهـرا این که سوزانده عدو بال و پرت کشت مرا فـاتـح خـیـبـرم و صاحب تـیغ دو سرم غصۀ کوچه و اشک پسرت کشت مرا یـاس نـیـلـی شدۀ گـلشن توحـیـدی من! گل زخمی که نشاندی به برت کشت مرا اولین دادرسیِّ صف محـشر از توست دادخـواهـی تـو از دادگـرت کشت مرا
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
نـرو ای هـمـدم تـنـهـایـی بـابـا، مـادر می شود بعد تو بابا تک و تـنها، مـادر چه مگر بر سر تو رفته در آن کوچۀ شوم پس از آن حادثه افـتاده ای از پا، مادر آخرین بار که گیسوی مرا شانه زدی لـرزۀ دست تو لـرزانـده دلـم را مـادر من و بی مادری، ای وای، برایم زود است کاش می شد که از اینجا بروم با مادر
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
تـمـام شـمـع وجـود تـو آب شـد مــادر دعـای نـیـمـه شبت مستجاب شد مادر گل وجود تو پرپر شد و به خاک افتاد بهـشـت آرزوی مـا خـراب شد مــادر بجای شمع که سـوزد به قـبـر پنهـانت عـلـی کـنـار مــزار تـو آب شد مــادر میان آن همه دشمن که می زدند تو را دلـم به غـربت بـابـا کـبـاب شـد مـادر حـمـایت از پــدرم را گـنـاه دانـسـتـنـد که کـشتن تو در امت ثـواب شد مـادر به محفلی که علی بر تو مخفیانه گرفت سرشک دیــدۀ زینب گـلاب شد مـادر به یـاد نـالـه مـظـلـومـیت دلــم ســوزد که چون سلام پدر بی جواب شد مادر نشان غصب فدک ماند تا به ماه رخت گـرفـتـه نیمه ای از آفـتـاب شـد مــادر عـلـی بیاد جوانیت پیـر گشت چو دیـد خمیده سـرو قـدت در شباب شد مـادر عنـایتی صف یوم الحساب «میثم» را که خسته از گنه بی حساب شد مــادر
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا
منم تنهـای تنهـا و تویی تنهـاتـرین یـارم مرو مگذار تنهایم که من تنها تو را دارم توهم جان علی هم حافظ جان علی بودی چگونه پیکرت را در درون خاک بگذارم منم مشکل گشای خلقت و دست خدا زهرا ببین بی تو چه مشکل ها که افتاده است در کارم همه غم های عالم بین ما تقسیم شد آری که تو از درد می نالی و من از غصّه بیدارم دو چشم بسته و قدِّ خم و ضعف تنت گوید که امشب میروی از دستم ای مظلوم بیمارم از آن روزی که شد در ابر سیلی صورتت پنهان بود هم سوز آن در سینه هم دردش به رخسارم من آن نخلم که تو هم برگ من، هم بار من بودی خدا داند دگر بی تو نه برگی مانده نه بارم بزن چادر کنار از رخ که هنگام جدایی شد مپوشان روی خود را از من ای شمع شب تارم بنالید ای تـمام چـاه ها ای نخل ها بر من که زهرای مرا کُشتند پیش چشم خونبارم دو دست بسته از خانه مرا بردند در مسجد عدو نگذاشت یارم را زروی خاک بردارم بگو بغض گلو را پیش چشمم بشکند زینب سکوت سینه سوزش داده بیش ازگریه آزارم غم ناگفته ام چون شعله خیزد از دل میثم به هر بیتش بود آهی ز سوز سینۀ زارم
: امتیاز
|